سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قاصدک

استاد اجازه جزوه ی ما خیس می شد

وقتی که درس عاشقی تدریس می شد

استاد اجازه مشق هایم را نوشتم

درد درون وا‍ژه هایم را نوشتم

آن مرد با باران سر و کاری ندارد

انگار اسب درس ما باری ندارد

‍ژاله نگاهش را به گلها دوخت آرام

در قلب گلها آتشی افروخت آرام

سارا سبد دارد ندارد سیب نقطه

ای واژه های خوب و خوش ترکیب نقطه

استاد اجازه میزمان را بخش کردیم

دنیای رویا خیزمان را بخش کردیم

وقتی زمین از غصه دق می کرد با او

ما شادی ناچیزمان را بخش کردیم

تا در حیاط درسمان یک جوجه دیدیم

با او غم پاییزمان را بخش کردیم

استاد اجازه دفترش برگی ندارد

اکرم بجز این هیچ نوع مرگی ندارد

تنهاییم گل داد و شد شعری برایش

یک عالمه گل دسته کردیم و نیامد

استاد اجازه شاعری با اسب رد شد

با شعرهایی تازه و دلچسب رد شد


نوشته شده در دوشنبه 91/12/21ساعت 11:11 صبح توسط خاله سارا نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ