سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قاصدک

در آغوش تنهایی، واژه ی سفر را با قاب تنهایی به دیوار اتاق خاطراتم میخکوب می کنم. زندگیم بوی غربت و بی قراری گرفته است. حالا دیگر کوچ کردن تبلور زندگیست. رفاقت ها پوچ و تو خالیست. سرزمین خاطره خشک و یخ زده و فرسوده شده است. لبخندها چقدر سرد و بی روح است. تحمل نگاه بی رمق دوستان چقدر زجر آور شده است. باید رفت. باید به اندازه ی همه ، تنهایی را در آغوش کشید، باید خود را ساخت، برای تولدی دیگر، زندگی دیگر.


نوشته شده در سه شنبه 91/12/22ساعت 8:12 صبح توسط خاله سارا نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ